گزارش خطا در معنی کلمه 'convulsion'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تشنجی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شنج‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اشوب‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تشنج‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تشنج

واژگان شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تكان‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: پرش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. violent | slight | sudden VERB + CONVULSION go into, have, suffer The patient lost consciousness and went into convulsions. | cause CONVULSION + VERB shake sb A sudden convulsion shook him, and he fell to the ground.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :