گزارش خطا در معنی کلمه 'cookie'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بیسكویت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (cooky) كلوچه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شیرینی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: شیرینی‌ خشك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see HAND IN THE TILL (COOKIE JAR); THAT'S HOW THE BALL BOUNCES (COOKIE CRUMBLES); TOSS ONE'S COOKIES.

American Heritage Idioms

2 general:: noun pastry: The girl chewed on a cookie.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :