گزارش خطا در معنی کلمه 'cooperative'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: شرکت تعاونی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جمعی

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وابسته‌ به‌ تشریك‌ مساعی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تعاونی

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شركت‌ تعاونی‌

شبکه مترجمین ایران

6 :: مشارکتی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. community, worker | agricultural, farmer/farming | production VERB + COOPERATIVE form | run sth as The family business is now run as a cooperative.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :