گزارش خطا در معنی کلمه 'coroner'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ط‌بیب‌ قانونی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. deputy CORONER + VERB issue sth The coroner issued a burial certificate. | order sth The coroner ordered an investigation into the man's death. | record a verdict of sth The coroner recorded a verdict of accidental death. PHRASES a coroner's court/inquest, a coroner's report/verdict

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :