گزارش خطا در معنی کلمه 'corral'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دفاعی‌ كه‌ از واگون‌ وعرابه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جای‌ اسب‌ وگله‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اغل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): corral someone or something Fig. to herd someone or something into a corral or other enclosed space. • It took the cowboys two hours to corral the mustangs. • The nursery school teacher herded the kids off the playground and corraled them in the classroom.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :