گزارش خطا در معنی کلمه 'correlate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مرتبط‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قرین‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: همبستگی‌ داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مرتبط‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: وابسته‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. closely, highly, significantly, strongly, well | positively | inversely, negatively VERB + CORRELATE be found to, be shown to High morale among staff was found to correlate positively with productivity. PREP. to Property values are negatively correlated to the tax rate. | with The average speed of the vehicles correlates closely with the severity of the accident caused.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :