گزارش خطا در معنی کلمه 'corrupt'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فاسد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خراب‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فاسد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. dishonest: Corrupt officials will be punished. noun defile: Power can corrupt many people.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be | become ADV. thoroughly, totally The whole regime is thoroughly corrupt. | notoriously one of the most notoriously corrupt city councils | morally, politically

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :