گزارش خطا در معنی کلمه 'courtship'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: معاشقه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اظ‌هار عشق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. long | brief, whirlwind After a whirlwind courtship, they married and went to live in Bath. VERB + COURTSHIP conduct Because of the war they were obliged to conduct their courtship by post. COURTSHIP + NOUN display, ritual the elaborate courtship display of the pigeon PREP. during a/the ~ They went there together during their courtship.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :