گزارش خطا در معنی کلمه 'coy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (غالبا درمورد زن‌ گفته‌ میشود)

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كمرو

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نازكن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خجالتی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. pretending to be shy VERBS be | go ADV. all, extremely, very He went all coy when I mentioned her name. | a bit, a little, rather She gave him a rather coy look. unwilling to say sth directly VERBS be | remain ADV. extremely, very | a little, rather Alicia was a little coy about how much the new dress had cost. | uncharacteristically PREP. about

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :