گزارش خطا در معنی کلمه 'crayon'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مداد رنگی‌ مومی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نقاشی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مداد ابرو

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. coloured | wax QUANT. box VERB + CRAYON colour sth in with, draw (sth) with, use She coloured the picture in with crayons. CRAYON + NOUN drawing PREP. in ~ The notice was written in crayon.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :