گزارش خطا در معنی کلمه 'crest'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: توپ پرها بر سر برخی از نژادهای جوجه ها و غازها(کاکل)

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: تاج‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كلاله‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بالاترین‌ درجه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ستیغ

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: قله‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: یال‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: به‌ بالاترین‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + CREST gain, reach We finally reached the crest of the ridge. PREP. on a/the ~ We stood on the crest of the hill.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun top: We finally reached the crest of the mountain. noun emblem: Their crest included an eagle clutching some arrows.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :