گزارش خطا در معنی کلمه 'crimson'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: برنگ‌ خون‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قرمز كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لاكی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: قرمز سیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. red ADJ. dark, deep, rich a beautiful deep crimson colourCOLOUR red in the face VERBS be | blush, flush, go, turn He flushed crimson and began to shout angrily at Frank. ADJ. bright, deep He turned bright crimson. PREP. with She was crimson with rage.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. deep red color: The king was covered in a crimson robe.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :