گزارش خطا در معنی کلمه 'cross section'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمران:: مقطع عرضی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نمونه‌ یا حد وسط‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: برش‌ متقاط‌ع‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مقط‌ع‌ عرضی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بمقطع ارضی

شبکه مترجمین ایران

6 مکانیک:: سطح مقطع

واژگان شبکه مترجمین ایران

7 مکانیک:: مقطع عرضی

واژگان شبکه مترجمین ایران

8 :: مقطع عرضی

واژگان شبکه مترجمین ایران

9 :: مقطع عرضی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. broad, fair, good, large, representative, wide VERB + CROSS SECTION be drawn from The contestants are drawn from a cross section of society. | represent PREP. ~ of We interviewed a wide cross section of people.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :