گزارش خطا در معنی کلمه 'crouch'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دولا شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قوز كردن‌ (از ترس‌ وسرما)

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. low The hare crouches low on the ground. | down We crouched down to avoid being seen. PREP. behind crouching behind the sofa | over They crouched over the dead animal.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb stoop: You must crouch to get inside the cave.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :