گزارش خطا در معنی کلمه 'crumble'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خرد شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فرو ریختن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see THAT'S HOW THE BALL BOUNCES (COOKIE CRUMBLES).

American Heritage Idioms

2 general:: verb disintegrate: The old temple walls had begun to crumble. verb break into pieces: Her cookie crumbled when she ate it.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :