گزارش خطا در معنی کلمه 'crutch'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چوب‌ زیر بغل‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: محل‌ انشعاب‌ بدن‌ انسان‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: عصای‌ زیر بغل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun support for walking: He could only walk with a crutch.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. emotional, psychological (both figurative) He saw religion as a psychological crutch. VERB + CRUTCH need, use He needs crutches to walk. PREP. on/with ~ She can only walk with crutches.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :