گزارش خطا در معنی کلمه 'cuckoo'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: یک دوره و الگوی محدود کننده نامنظم در پرها

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: (ج‌ش‌) فاخته‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دیوانه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: صدای‌ فاخته‌ دراوردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see CLOUD-CUCKOO LAND.

American Heritage Idioms

2 general:: adj. type of clock: She bought a cuckoo clock. noun lacking sense: He was somewhat a cuckoo.

Simple Definitions

3 general:: adj. silly person: They gave a nice cuckoo clock.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :