گزارش خطا در معنی کلمه 'cultivate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پرورش دادن

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كشت‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ترویج دادن

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: زراعت‌ كردن‌ (در)

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ترویج‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 روان شناسی و مشاوره:: ترویج

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb grows: China cultivates many crops . verb develop: You should cultivate friendships.

Simple Definitions

2 general::   verb land ADV. intensively The land here has been intensively cultivated for generations. crops ADV. successfully Olives have been cultivated successfully in southern Australia. try to develop sth ADV. actively, assiduously, carefully, deliberately This modern image is actively cultivated by the company. | successfully

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :