گزارش خطا در معنی کلمه 'daring'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شجاعت

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دلیری

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جسور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جرات

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شهامت‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: جسارت

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: پردلی‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: بی باکی

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: نترسی

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: دلاوری

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: جرات‌

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: بی پروایی

شبکه مترجمین ایران

13 عمومی:: رشادت

شبکه مترجمین ایران

14 عمومی:: یارایی‌

شبکه مترجمین ایران

15 عمومی:: متهور

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. bold: It was a daring thing to do.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, feel | become, get, grow He had grown more daring. | consider sth, think sth Her behaviour was considered very daring at the time. ADV. greatly, very Greatly daring, he covered her hand with his own. | a little, quite

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :