گزارش خطا در معنی کلمه 'aggrieved'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: محنت‌ رسیده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: ستمدیده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: خشمگین

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عصبانی

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ازرده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

6 عمومی:: محروم‌)شده‌(از

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

7 عمومی:: مغموم‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, feel, look, sound ADV. deeply, much, very | rather, slightly, somewhat PREP. at James was rather aggrieved at Cameron. | by The villagers felt deeply aggrieved by the closing of the railway station.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :