گزارش خطا در معنی کلمه 'deck'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 برق و الکترونیک:: بالا (عرشه)

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دسته‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دستینه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عرشه‌كشتی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: عرشه

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سط‌ح‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: (tv &n): اراستن‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: (n): عرشه‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: كف‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idiom beginning with DECK, Also see CLEAR THE DECKS; HIT THE DECK; ON DECK.

American Heritage Idioms

2 general:: noun pack: We had a deck of playing cards.

Simple Definitions

3 general::   noun top outside floor of a ship/boat ADJ. open VERB + DECK go up on When we heard the alarm, we went up on deck. PREP. below ~ The passengers were trapped below deck. | on ~ I joined the others on deck. one of the floors of a bus/ship ADJ. lower, top, upper | aft/after, main, poop, promenade, saloon, sun (on a ship) PREP. on a/the ~ sitting on the top deck of the bus

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :