گزارش خطا در معنی کلمه 'defunct'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مرده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ازبین‌ رفته‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تمام‌ شده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: درگذشته‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become | make sth The long-playing record was made defunct by the arrival of the CD. | consider sth These machines are now considered defunct. ADV. almost, virtually | largely | sadly He wrote many articles for the now sadly defunct newspaper, the Daily Correspondent. | long, now the ruined buildings of a long defunct mine

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :