گزارش خطا در معنی کلمه 'demanding'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مصر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سخت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خواستار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مطالبه

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مبرم‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: (exacting=) ط‌اقت‌ فرسا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become, get ADV. extremely, highly, very | fairly, pretty, quite | physically, technically a technically demanding piece of music to play

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :