گزارش خطا در معنی کلمه 'deploy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جبهه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بحالت‌ صف‌ دراوردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: قرار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: گسترش‌ یافتن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: گسترش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. effectively Tanks were deployed effectively during the long campaign. PREP. against She rejected the arguments that had been deployed against her.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :