گزارش خطا در معنی کلمه 'deportation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نفی‌ بلد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اخراج‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جلای‌ وط‌ن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تبعید

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. mass the mass deportation of refugees | forced VERB + DEPORTATION be threatened with, face | recommend sb for The Home Secretary has recommended the two drug dealers for deportation. DEPORTATION + NOUN order The government issued a deportation order against the four men. PHRASES the threat of deportation

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :