گزارش خطا در معنی کلمه 'dessert'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دندان‌ مز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دسر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. delicious | rich This chestnut pudding is a rich dessert with a festive flavour. VERB + DESSERT eat, have DESSERT + NOUN apple, wine | menu, trolley PREP. for ~ We had mousse for dessert. | ~ of We finished off with a dessert of honey and nuts.FOOD

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun pie, cake, etc.: We will eat pie for dessert.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :