گزارش خطا در معنی کلمه 'devoid'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عاری‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خالی‌ از (معمولا با of)

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تهی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. devoid of VERBS appear, be, seem | become | remain ADV. completely, entirely, quite, totally, utterly Are you totally devoid of common sense? | almost, largely, practically, virtually The land is almost devoid of vegetation.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :