گزارش خطا در معنی کلمه 'diagnose'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: برشناخت‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (ط‌ب‌) تشخیص‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. correctly | incorrectly, wrongly Her condition was wrongly diagnosed by the doctor. PREP. with He was diagnosed with leukaemia.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :