گزارش خطا در معنی کلمه 'disintegrate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: از هم‌ پاشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خرد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فرو ریختن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تجزیه‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 مکانیک:: فروپاشی - تجزیه

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. completely The plane completely disintegrated on impact. | slowly The social fabric of this country is slowly disintegrating. VERB + DISINTEGRATE begin to The bag had already begun to disintegrate. PREP. into The country has disintegrated into separate states. | under He was a lawyer who had disintegrated under the strain.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :