گزارش خطا در معنی کلمه 'disrupt'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: درهم‌ گسیختن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: منقط‌ع‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. badly, seriously, severely The bad weather has seriously disrupted supplies of food. | completely, totally VERB + DISRUPT threaten to | attempt to | be designed to The attacks are designed to disrupt plans for the elections. PHRASES an attempt to disrupt sth

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :