گزارش خطا در معنی کلمه 'dissatisfied'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ناراضی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: ناخوشنود

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, feel | become | remain ADV. deeply, very The decision left us feeling deeply dissatisfied. | increasingly PREP. with She's very dissatisfied with her current job.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :