گزارش خطا در معنی کلمه 'disuse'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عدم‌ استعمال‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: متروكه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ترك‌كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + DISUSE be in The workforce has shrunk to less than a thousand and much of the plant is in disuse. | fall into A new bridge was built ten years ago and the old one has fallen into disuse. PREP. from/through/with ~ Her muscles had become weak through disuse. PHRASES a period of disuse

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :