گزارش خطا در معنی کلمه 'dominant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حكمفرما

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مسلط‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نمایان‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: برجسته‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: غالب‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: چیره‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: نافذ

شبکه مترجمین ایران

8 :: سلطه جو

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | remain ADV. extremely, very | completely, overwhelmingly, totally | increasingly | fairly, relatively | economically, politically, socially the economically dominant class

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :