گزارش خطا در معنی کلمه 'dragoon'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سواره‌ نظ‌ام‌ را هدایت‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بزور شكنجه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سواره‌ نظ‌ام‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: dragoon sb into sth [ T often passive ] to force or persuade someone to do something unpleasant • [ + -ing verb ]: I've been dragooned into giving the after-dinner speech.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :