گزارش خطا در معنی کلمه 'dressing'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پانسمان

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مرهم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: روریز

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مرهم‌ گذاری‌ وزخم‌ بندی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (درجمع‌) مخلفات‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: چاشنی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: روریزی

transnet.ir

2 general:: لاشه پیرایی

transnet.ir

3 general::   noun covering put on a wound ADJ. clean, fresh, sterile | surgical, wound VERB + DRESSING apply, put on Clean the wound and put on a fresh dressing. | change | remove sauce for food, especially salads ADJ. salad | French | herb | vinaigrette PREP. in a ~, with a ~ salad with a vinaigrette dressing | ~ for a herb dressing for fish

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :