گزارش خطا در معنی کلمه 'alignment'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تنظ‌یم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (alinement=) صف‌ بندی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: همسویی، هم راستایی

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: هم‌ ترازی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: هم ترازی

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: هم‌محوری

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: هم‌سویی

واژگان شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: تراز کردن

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: ترازبندی

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: صف بندی

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun arrangement in correct position ADJ. correct VERB + ALIGNMENT bring sth into PREP. in ~ (with sth) The door needs to be in alignment with the frame before you start work on it. | out of ~ A few of the tiles were clearly out of alignment. political support ADJ. close | military, political VERB + ALIGNMENT establish, form | maintain PREP. ~ between It is very difficult to maintain the alignment between the two countries since the trade dispute. | ~ with Britain formed a close alignment with Egypt in the last century.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :