گزارش خطا در معنی کلمه 'due'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مقرر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قابل‌ پرداخت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مقتضی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سر رسد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: موعد پرداخت‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بدهی‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: ناشی‌ از

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: حق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun membership fees: The dues are ten dollars a year. adj. payable now: The amount due is fifty dollars. adv. straight: We traveled due west.

Simple Definitions

2 general:: In addition to the idiom beginning with DUE, Also see GIVE CREDIT (WHERE IT'S DUE); GIVE SOMEONE HIS OR HER DUE; GIVE THE DEVIL HIS DUE; IN DUE COURSE; PAY ONE'S DUES; WITH ALL DUE RESPECT.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :