گزارش خطا در معنی کلمه 'dull'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: کندذهن

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: کدر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ملال آور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: راکد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مات

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: متاثر

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: خسته کننده

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: كودن‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: احمق

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: كند كردن‌

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: تار

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: کسل کننده

شبکه مترجمین ایران

13 عمومی:: گرفته‌

شبکه مترجمین ایران

14 عمومی:: كند

شبکه مترجمین ایران

15 عمومی:: گرفته

شبکه مترجمین ایران

16 عمومی:: بی مشتری

شبکه مترجمین ایران

17 عمومی:: کسالت آور

شبکه مترجمین ایران

18 عمومی:: راكد

شبکه مترجمین ایران

19 عمومی:: کم رنگ

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idiom beginning with DULL, Also see NEVER A DULL MOMENT.

American Heritage Idioms

2 general::   adj. VERBS appear, be, look, seem, sound | become, get The work gets a bit dull at times. | make sth The long lectures made the afternoon dull. | find sth ADV. deadly, extremely, stupefyingly, very The film was long and deadly dull. | a bit, a little, fairly, pretty, rather, somewhat | disappointingly

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: adj. boring: It was a dull speech he gave today. adj. not shinny: The car surface was dull.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :