گزارش خطا در معنی کلمه 'dynamic'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: ساز و کار

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وابسته‌ به‌ نیروی‌ محركه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پویایی

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پویا

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شخص‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: جنباننده‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: حركتی‌

شبکه مترجمین ایران

8 روان شناسی و مشاوره:: دینامیک

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | remain The business has managed to change and remain dynamic. ADV. highly, truly These countries are characterized by highly dynamic economies. | fully | increasingly | essentially, fundamentally The process is essentially dynamic with ideas and feedback flowing both ways.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. vibrant: He was a dynamic leader.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :