گزارش خطا در معنی کلمه 'earring'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گوشواره‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: حلقه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اویز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. dangling, dangly | drop, hoop/hooped, stud QUANT. pair She wore a pair of dangly earrings. VERB + EARRING have on, wear | clip on, put in/on | take off

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :