گزارش خطا در معنی کلمه 'ecstasy'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حظ‌ یاخوشی‌ زیاد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وجد

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خلسه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun intense joy: He was in ecstasy over his promotion

Simple Definitions

2 general::   noun feeling ADJ. pure, sheer | religious, sexual PREP. in ~ | ~ at Kate closed her eyes in ecstasy at the thought of a cold drink. | ~ over I was in sheer ecstasy over the prospect of meeting my idol. Ecstasy: drug ECSTASY + NOUN tabletDRUG (for more verbs and nouns)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :