گزارش خطا در معنی کلمه 'elegant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پربراز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: زیبا

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: با سلیقه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: برازنده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. exquisite: She wore an elegant gown to dinner.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, feel, look ADV. extremely, very | quite, rather | beautifully the beautifully elegant spire of the church | casually, quietly the quietly elegant wives of the directors | impossibly, supremely the foyer of an impossibly elegant Paris hotel

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :