گزارش خطا در معنی کلمه 'employer'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: کار فرما

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: استخدام‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كارفرما

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. big, large, large-scale, major one of the region's major employers | good The hotel prides itself on being a good employer that treats its staff well. | unscrupulous the use of illegal workers by unscrupulous employers | potential, prospective, would-be VERB + EMPLOYER have, work for

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :