گزارش خطا در معنی کلمه 'allied'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متحد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مؤتلفه

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پیوسته‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: هم عهد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. closely | loosely an offensive by seven loosely allied guerrilla groups PREP. to His decision to move to London is closely allied to his ambition to become manager of the company. | with The party is allied with the Communists.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :