گزارش خطا در معنی کلمه 'endorse'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ظ‌هرنویسی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پشت نویسی

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: درپشت‌ سندنوشتن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پشت‌ نویس‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: حمایت علنی و رسمی کردن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to give approval or of support: He would not endorse any of the candidates.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. enthusiastically, firmly, heartily, strongly, warmly, wholeheartedly | entirely, fully | overwhelmingly, unanimously | broadly The government has broadly endorsed a research paper proposing new educational targets for 14-year-olds. | explicitly, implicitly The plan does not explicitly endorse the private ownership of land. | formally, officially | publicly | effectively VERB + ENDORSE fail to, refuse to

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :