گزارش خطا در معنی کلمه 'engrossed'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كاملا اشغال‌ شده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مجذوب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: انحصارشده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, look, seem | become, get ADV. deeply, very | completely, entirely, thoroughly, totally | apparently | happily PREP. in He seemed completely engrossed in his book.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :