گزارش خطا در معنی کلمه 'entertaining'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دلكش‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: سرگرم‌ كننده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: تفریح‌ دهنده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, sound | become | make sth He tried to make his speech more entertaining. | find sth The others seemed to find my discomfort hugely entertaining. ADV. extremely, highly, hugely, marvellously, vastly, very, wonderfully It was highly entertaining for the people around them. | thoroughly | fairly, quite

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :