گزارش خطا در معنی کلمه 'envious'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حسادت‌ امیز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غبط‌ه‌ خور

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بدچشم‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: رشك‌ بر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: حسود

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, feel, look, seem, sound She tried not to appear envious. | become | make sb Don't tell me any more?you're making me envious! ADV. extremely, very | almost | a little, quite, rather, slightly, somewhat PREP. of He had always felt envious of his brother.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :