گزارش خطا در معنی کلمه 'epidemic'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بیماری‌ همه‌ گیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: واگیر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بیماری فراگیر

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مسری‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: همه‌گیر

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: عالمگیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. major | widespread, worldwide | cholera, flu, typhoid, etc. EPIDEMIC + VERB break out, strike (sth) A typhus epidemic struck in the winter of 1919?20. | spread, sweep (sth) the flu epidemic sweeping the country PREP. during/in an/the ~ Over fifty people died during the flu epidemic last winter. | ~ of an epidemic of cholera PHRASES reach epidemic proportions Marriage breakdown in the West has reached epidemic proportions.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun widely prevalent: It was an epidemic of fear.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :