گزارش خطا در معنی کلمه 'almond'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مغز بادام‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: آلموند

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مغز بادام

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بادام

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: درخت‌ بادام‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بادام‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. whole | blanched, flaked, ground biscuits made with ground almonds | sugared, toasted | bitter ALMOND + NOUN essence, oil, paste | blossom, tree

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun type of nut: The farmer raised almonds.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :